زمین خدا (تزکیه نفس)

[24:21] اي کساني که ايمان آورده ايد، از گام هاي شيطان پيروي نکنيد. هرکس از گام هاي شيطان پيروي کند، بايد بداند که او به گناه و پليدي دعوت مي کند. اگر موهبت خدا و رحمت او بر شما نبود، هيچ يک از شما خالص نمي شد. ولي خدا هر که را بخواهد، خالص مي گرداند. خداست شنوا، دانا.

خدا یکتاست    نکته های یکتاپرستی   تزکیه نفس    زندگی    اخبار    معجزات ریاضی قرآن    رد حديث و سنت    سایت انگلیسی   سایت عربی    واسطه ها در پرستش و نیایش

دانلود

 

2009/07/02

وجدان

بنام خدا بخشنده مهربان


(داستان زير واقعي است اما اسم غير واقعي)

چندي پيش احمد با اتوموبيلش به يك اتوموبيل ديگر زد ، با توجه به اين كه احمد مقصر بود ، اما افسر راهنمايي و رانندگي مقصر را احمد اعلام نكرد. احمد خودش هم ميدانست كه مقصر است اما وقتي افسر راهنمايي و رانندگي اشتباه كرد و تقصير گردن احمد نيفتاد ، احمد ساكت شد و هيچي نگفت و پيش خودش فكر ميكرد كه بخت با او يار شده است! احمد فكر ميكرد كه شانس به او روي آورده است! زيرا در يك تصادف رانندگي كه او مقصر بود ، طرف مقابل مقصر اعلام شده بود. جريان تمام شد و احمد هيچ خسارتي پرداخت نكرد ؛ اما مدام پيش خودش آن را توجيه ميكرد.

احمد پيش خود مي گفت : بابا افسر راهنمايي و رانندگي گفت كه من مقصر نيستم ! من ديگر چكار كنم ! قانون قانونه ! درست است كه مقصر من بودم و افسر اشتباه كرد اما من چكار كنم افسره اينجوري حكم داد. افسر بهتر از ما بلد است .
اين موارد در ذهن احمد مدام تكرار مي شد و احمد هم با طرق مختلف خود را فريب مي داد و از زير بار وجدانش در مي رفت. او با اينكه مطمئن بود مقصره ، هيچي نگفت. به خاطر چند هزارتومان (20 هزار تومان) خسارت مال دنيا وجدانش را خفه كرد. چند روز بعد احمد يك تصادف ديگر كرد، اين بار او مقصر نبود ولي اين بار راننده رند و كلك بود و با دروغ تقصير را گردن احمد انداخت. احمد هم هيچكاري نتوانست بكند و تمام خسارت را پرداخت كرد. اتفاقا مبلغ خسارت 57 هزارتومان شد. او كاملا مطمئن شد كه تصادف دومي نشانه اي است از طرف خدا براي او . مخصوصا كه 57 يعني 19*3. احمد به اشتباه خويش پي برده بود و ميخواست توبه كند و اشتباهش را جبران كند . احمد مدام دنبال راننده اوليه بود و مي خواست پيدايش كند و خسارتش را پرداخت كند. چند ماه بعد اتفاقي او را پيدا كرد و خسارتش را پرداخت كرد و به اين طريق قدم بسيار مهمي در تزكيه نفس خويش برداشت.

خيلي ها توي زندگي اين جوريند يعني در مواقعي وجدان خويش را خفه مي كنند و ساكت مي مانند . مهم اين است كه حق را بپذيري و بگويي ، حتي اگر به ضررت باشد. قانون همه چيز را نمي گويد. بايد قانون ديگري هم داشت و آن وجدان و نفس است. خيلي ها قانون وجدان را خفه مي كنند و خود را فريب مي دهند و نفس خويش را سقوط مي دهند. به مثالهاي زير توجه فرمائيد:

مثال 1 : نوشابه الكلي مصرف مي كرد و مي گفت كه دكتر گفته كه براي قلب خيلي خوبه و به اين طريق خود را فريب مي داد و با كلك شرعي هواي نفس خويش را پيروز مي گردانيد.

مثال 2 : سهم ارث خواهرش را براي خويش نگه داشت و مي گفت رسم جامعه اين جوريه! و خود را فريب مي داد ؛ او فقط قانون و رسم جامعه را در نظر مي گرفت و رسم و قانون وجدان را در نظر نمي گرفت.

مثال 3 : مهريه اش را به اجرا گذاشت او مي دانست كه شوهرش توان پرداخت مهريه را ندارد او مي گفت كه اين رسم و قانون جامعه است و حق خودمه! به اين طريق پا روي وجدان خويش گذاشت.

مثال 4 : پارسال يك زن ديگر گرفت اما او در تواناييش نبود و مدام مي گفت اين حلال خداست و اين جوري براي خود توجيه مي كرد.

مثال 5 : سال جديد كرايه را نجومي افزايش داد زيرا همه زياد كرده بودند و به اين طريق مي گفت كه همه جا اينجوريه و كار خويش را توجيه مي كرد.

مثال 6 : شرطهاي دست و پاگير براي عروس و دامادش تعيين كرد . فقط مي گفت اينها عرف و رسم است. به اين طريق وجدان خويش را ناديده مي گرفت.

مثال 7 : زكات پرداخت نميكرد و مي گفت من خودم فعلا خيلي چيزها توي زندگي ندارم و به اين طريق مانع ترقي نفس خويش مي شد.

مثال 8 : روزه نمي گرفت و مي گفت معده خالي در طول روز ، باعث زخم معده مي شود . مهم اين است كه چشم را از ناپاكي ها پاك نگه داريم ، مسائل شكم زياد مهم نيست . و به اين طريق وسوسه شيطان را تصديق ميكرد.

مثال 9 : هر چيزي را نگاه مي كنه ، مي شنوه ، هر گناهي را در ذهن خويش تصور مي كنه ؛ در عين حال مي گويد كه من آدم باتجربه اي هستم و با نگاه كردن و تصور كردن منحرف نمي شوم !

و.....

ما نبايد قانون وجدان خويش و نفس پاك خويش را خاموش كنيم. خيلي از مواقع قانون وجدان برخلاف قانون مرسوم و ظاهري در جامعه است . يك وقتي مقصري ، اما قانون تو را برنده اعلام مي كند. اين بار بايد خودت اظهار و اعلام كني كه حق با تو نيست و مانع پايمال شدن حق شوي. اين جوري وجدانت راحت است و نفست پرورش پيدا مي كند. نفسهاي ضعيف وجدان خويش را خاموش مي كنند و خود را گول مي زنند و مثلا مي گويند: بابا حلال خداست! بابا افسره اينجوري گفت! بابا اين رسم است! بابا همه جا اينجوريه! بابا ....
نفسهاي ضعيف وارد بهشت نخواهند شد زيرا تحمل نور پروردگار را ندارند ، اين قانون خداست. از همين حالا به فكر خويش باشيد فردا دير است.

0 توضيحات:

Post a Comment

<< Home