توبه نصوح
اعصابش خرد بود. ديگر داشت افسرده ميشد. زيرا او بارها بود كه زير قولش ميزد. او به خود قول داده بود كه ديگر چشم چراني نكند و وقت خويش را به بطالت نگذراند و ديگر گناه نكند. او فكر ميكرد توبه كرده است. تا دو سه روزي بر قول خويش ثابت مي بود اما دوباره فريب مي خورد. آنقدر توبه اش را شكسته بود كه ديگر گناه برايش عادي شده بود و برايش به يك عادت تبديل شده بود. توي خيابون كه راه ميرفت چهار تا پسر يا دختر ميديد ، دنبالشون راه مي افتاد و يا خود را به نمايش ميگذاشت. در اين لحظات همه چيز يادش ميرفت. انگار اصلا توبه نكرده است ، انگار كه هيچوقت به خود قول نداده است.او خيلي دوست داشت پاك زندگي كند و پاك بماند، اما نميتوانست. آنچنان شيطان او را وسوسه ميكرد كه به آينده اش فكر نميكرد و عواقب آن را در نظر نميگرفت. زيرا بين مردم شايع شده بود كه اين گناهها مقتضاي جواني است! يك روز تصميم گرفت كه ديگر واقعا توبه كند ، يك توبه نصوح ، يك توبه هميشگي ، يك توبه پايدار. اين بار تمام سي دي هاي مبتذلش را از دم دستش برداشت و نابود كرد.اين بار تا يك هفته خوب و پاك زندگي كرد ، تا اين كه يك روز به يكي از دوستهايش برخورد و دوباره جوگير شد و همان وضعيت قبلي ادامه پيدا كرد. ديگر اراده اش سست شده بود آنقدر زير توبه و قول خويش زده بود كه داشت كلافه ميشد . اراده اش سست شده بود.( او در قرآن(21:83) خوانده بود كه پيامبر ايوب دچار مريضيهاي فراوان شده بود و ايوب پيامبر هم از خدا تقاضاي كمك كرده بود و خدا هم خواسته ايوب را اجابت كرد.) بر اين اساس او از خدا خواست كه كمكش كند. چون فقط خداست كه از نيت او اطلاع دارد . غيراز خدا هيچ فردي نميتوانست او را درك كند.هيچ كس غير از خدا نميدانست كه مشكل او چيست . پس فقط او ميتوانست كمكش كند.مدتي گذشت تا اين كه يك روز خواب ديد كه اتفاق بدي برايش افتاده است . با يك ماشين تصادف كرده بود و يكي از چشمهايش را از دست داده بود. چشمش ظاهرا سالم بود اما هيچي نميديد به كلي يكي از چشمهايش از كار افتاده بود.از نظر روحي دگرگون شد زيرا او هنوز ازدواج نكرده بود و با يك چشم هر كسي با او ازدواج نميكرد . او نميتوانست مخفي كند كه يك چشمش از كار افتاده است از روبرو شدن با دوستهايش ميترسيد و از مسخره شدن در جامعه و بين خانواده ميترسيد و در نتيجه تمام آروزهاي قبليش به هم ريخته بود. زيرا او كمبودي در خود ميديد و با اين كمبود نميتوانست و تمايلي نداشت كه چشم چراني كند. يهو مادرش او را از خواب بيدار كرد. او از اين كه فهميد اينها همه اش خواب بوده است خدا را شكر كرد. اما خدا يك برهان به او نشان داده بود . اين خواب او را به شدت تحت تاثير قرار داد. خدا يك برهان قوي به او نشان داده بود. با روشي بسيار ساده او را از خواب بيدار كرده بود. آن برهان هم خانه عنكبوت بود. او قبلا روابط اجتماعي و زندگي خويش را براساس قيافه اش و دارائيش تنظيم كرده بود . او قبلا اساس و بنياد زندگيش را براساس چيزهاي مادي و فاني بنا كرده بود، به همين خاطر هر كار ميكرد نميتوانست يك توبه درست و حسابي داشته باشد. او به قيافه و موقعيت شغلي پدرش خيلي تكيه كرده بود. او براي خودش يك خانه اي ساخته بود كه پايه هاي آن قيافه ظاهري و مال دنيا بود و اين خانه سست بود مثل خانه عنكبوت. خانه و سيستمي براساس ماديات و ظواهر دنيوي سستر از خانه عنكبوتند و با تكيه بر اينها نميتوان توبه كرد. توبه واقعي و نصوح وقتي امكان پذير است كه پايه خانه سست نباشد.اگر پايه هاي زندگي ما سست باشد . اگر اصول زندگي ما را قيافه و ظواهر زندگي تشكيل دهد ، توبه امكان پذير نيست و هر باركه توبه ميكنيم دوباره به گناه برميگرديم. از آن روز تصميم گرفت كه ديگر اصول زندگي خويش را تغيير دهد تا كه توبه برايش ميسر شود او ميبايست شرايط را براي توبه ، توي ذهن خويش مهيا ميكرد. بالاخره او موفق شد به سوي پروردگار خويش بازگردد. خدا او را كمك كرده بود .
بعضي مواقع ما به چيزهايي تكيه مي كنيم كه تكيه گاه خوبي نيستند و روزي ا زهم مي پاشند. شما كه روابط اجتماعي خويش را براساس قيافه و مال دنيا تنظيم كرده ايد ، كافي است كه يك تصادف برايتان رخ دهد تا همه چيز به هم بريزد و وضعيت وارونه شود.در واقع خانه عنكبوتي ساخته شده به دست خودت ، به راحتي به هم ميريزد. پس نبايد اصول و پايه زندگي خويش را ماديات و ظواهرآن قرار داد.بايد اصول و پايه زندگي خويش را چيزي قرار دهيد كه جاودانه باشد. معيار زندگي با همسرت را ايمان قرار بده نه ماديات كه خانه اي با پايه قوي داشته باشي. بايد اصول و پايه زندگي خويش را چيزي قرار دهيد كه جاودانه باشد . آن وقت ميتوان به طرف خدا برگشت و يك توبه نصوح كرد. توبه نصوح با افكار و اصول غلط ممكن نيست.
[29:41] مثل الذين اتخذوا من دون الله اولياء كمثل العنكبوت اتخذت بيتا وان اوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون
[29:41] مثال كساني كه مولاهاي ديگري را به جز خدا مي پذيرند، همانند عنكبوت ماده و خانه اوست؛ سستترين خانهها خانه عنكبوت است، اگر فقط مي دانستند.*
[66:8] يايها الذين ءامنوا توبوا الى الله توبة نصوحا عسى ربكم ان يكفر عنكم سىءاتكم ويدخلكم جنت تجري من تحتها الانهر يوم لا يخزي الله النبي والذين ءامنوا معه نورهم يسعى بين ايديهم وبايمنهم يقولون ربنا اتمم لنا نورنا واغفر لنا انك على كل شيء قدير
[66:8] اي كساني كه ايمان آورديد، به درگاه خدا توبه كنيد؛ توبه اي راسخ. سپس، پروردگارتان گناهانتان را مي بخشد و شما را به باغ هايي با نهرهاي روان داخل مي كند. در آن روز، خدا پيامبر و كساني را كه با او ايمان آوردند مايوس نخواهد كرد. نورشان در جلو و در سمت راستشان مي تابد. آنها خواهند گفت: "پروردگار ما، نور ما را بر ما كامل كن و ما را ببخش؛ تويي قادر مطلق."
بعضي مواقع ما به چيزهايي تكيه مي كنيم كه تكيه گاه خوبي نيستند و روزي ا زهم مي پاشند. شما كه روابط اجتماعي خويش را براساس قيافه و مال دنيا تنظيم كرده ايد ، كافي است كه يك تصادف برايتان رخ دهد تا همه چيز به هم بريزد و وضعيت وارونه شود.در واقع خانه عنكبوتي ساخته شده به دست خودت ، به راحتي به هم ميريزد. پس نبايد اصول و پايه زندگي خويش را ماديات و ظواهرآن قرار داد.بايد اصول و پايه زندگي خويش را چيزي قرار دهيد كه جاودانه باشد. معيار زندگي با همسرت را ايمان قرار بده نه ماديات كه خانه اي با پايه قوي داشته باشي. بايد اصول و پايه زندگي خويش را چيزي قرار دهيد كه جاودانه باشد . آن وقت ميتوان به طرف خدا برگشت و يك توبه نصوح كرد. توبه نصوح با افكار و اصول غلط ممكن نيست.
[29:41] مثل الذين اتخذوا من دون الله اولياء كمثل العنكبوت اتخذت بيتا وان اوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون
[29:41] مثال كساني كه مولاهاي ديگري را به جز خدا مي پذيرند، همانند عنكبوت ماده و خانه اوست؛ سستترين خانهها خانه عنكبوت است، اگر فقط مي دانستند.*
[66:8] يايها الذين ءامنوا توبوا الى الله توبة نصوحا عسى ربكم ان يكفر عنكم سىءاتكم ويدخلكم جنت تجري من تحتها الانهر يوم لا يخزي الله النبي والذين ءامنوا معه نورهم يسعى بين ايديهم وبايمنهم يقولون ربنا اتمم لنا نورنا واغفر لنا انك على كل شيء قدير
[66:8] اي كساني كه ايمان آورديد، به درگاه خدا توبه كنيد؛ توبه اي راسخ. سپس، پروردگارتان گناهانتان را مي بخشد و شما را به باغ هايي با نهرهاي روان داخل مي كند. در آن روز، خدا پيامبر و كساني را كه با او ايمان آوردند مايوس نخواهد كرد. نورشان در جلو و در سمت راستشان مي تابد. آنها خواهند گفت: "پروردگار ما، نور ما را بر ما كامل كن و ما را ببخش؛ تويي قادر مطلق."
5 توضيحات:
سلام
وبلاگ جالب و پرمحتوايي داريد تبريك ميگويم
سلام ببخشيد نصوح يعني چي؟ و معادل فارسي آن چه ميشود؟
سلام
نصوح يعني استوار يعني راسخ
توبه نصوح يعني توبه راسخ و استوار و پايدار
توبه اي كه روي آدم تاثير بگذارد و براي هميشه در ذهن آدمي بماند بطوريكه ديگر دنبال گناه نرود. در اين حالت آن خاطره و ياد از توبه به يك برهان و بازدارنده از گناه تبديل ميشود
سلام
چطوري ميشه كه آدمي حتي بعد از توبه دوباره به گناه بازميگرده؟ آيا توبه اش واقعي نبوده يا اينكه واقعا دوباره وسوسه شده ؟
سلام دوست عزيز
توبه بايد استمرار داشته باشد. بايد بر ترك گناه صبر داشت و مقاومت كرد. اگر توبه كنيم و اين توبه همراه صبر و مقاومت نباشد فايده چنداني ندارد. به همين خاطر خداي قادر توانا ميفرمايد كه از صبر و نماز كمك بگيريد. يكي از مسائلي كه براي جلوگيري از گناه موثر است اغماض چشمهاست. بايد هر چيزي را نگاه نكرد. هر چيزي را نخواند. هر چيزي را در فكر خويش مجسم نكند.
Post a Comment
<< Home