اخلاص و اطمينان به خدا
خداي مهربان قول داده است كه دعاها و خواسته هاي ما را برآورده كند (2:186). فقط بايد دعاها از ته دل باشد و نه فقط زباني. خيلي از مردم دعاهايشان برآورده نمي شود زيرا واقعا از خدا نمي خواهند. يعني به خدا اطمينان ندارند. مردم به خدا اطمينان و اعتماد نمي كنند. براي درك بيشتر موضوع يك مثال مي زنم:
ميگويند كه يك كوهنوردي در قله اي بلند مشغول بالارفتن مي شود. در مه و كولاك گير ميكند. اما او بسيار سرسختانه از كوه مشغول بالارفتن مي شود. پايش ليز مي خورد و سقوط ميكند. اما طنابي كه دور كمر خود بسته است او را نجات ميدهد و بين آسمان و زمين معلق مي شود. به علت مه و كولاك جايي را نمي تواند ببيند. در اين حالت نميداند چكار كند. كوهنورد از خداي قادر توانا كمك ميخواهد. از خدا ميخواهد كه او را از اين مخمصه و مشكل نجات دهد. چون خواسته كوهنورد از ته دل بود ، خداي مهربان خواسته اش را جواب مي گويد و به صورتي به كوهنورد الهام مي شود كه راه نجات بريدن طناب است. اما كوهنورد در مورد بريدن طناب شك مي كند. فكر ميكند كه با بريدن طناب ، به دره سقوط مي كند. و همين جوري معلق در هوا مي ماند. چند روز بعد گروه نجات يك كوهنورد منجمد را معلق در هوا مي بينند كه يخ بسته است و فقط نيم متر با زمين فاصله دارد. خدا جواب دعاي او را داده بود ، اما او به خدا اعتماد نكرده بود. اگر او به خدا اعتماد كرده بود و طناب را مي بريد ، نجات پيدا ميكرد.
خداي مهربان در قرآن كاملش مثال زيبايي در اين مورد ميزند. بني اسرائيل به دستور خدا اعتماد نمي كنند و همين باعث شد كه سالها از اورشليم دور بمانند. ترس از غير خدا باعث عدم اجراي فرمان خدا شد. اين يعني عدم ايمان و اعتماد به خدا.
[2:58] واذ قلنا ادخلوا هذه القرية فكلوا منها حيث شئتم رغدا وادخلوا الباب سجدا وقولوا حطة نغفر لكم خطيكم وسنزيد المحسنين
[2:58] به ياد آوريد که گفتيم: "به اين شهر وارد شويد، جايي که هر قدر روزي بخواهيد، مي يابيد. فقط با تواضع از دروازه وارد شويد و با مردم خوش رفتار باشيد. سپس گناهانتان را مي بخشيم و بر پاداش پارسايان مي افزاييم."
[2:59] فبدل الذين ظلموا قولا غير الذي قيل لهم فانزلنا على الذين ظلموا رجزا من السماء بما كانوا يفسقون
[2:59] اما ستمكاران در ميان آنها، دستورات ديگرى را به جاى احكامى كه به آنها داده شده بود، انجام دادند. درنتيجه، ما بر متجاوزان به خاطر ستمكارى هايشان بلايى از آسمان فرو فرستاديم.
ما بايد به فرمانها و الهامهاي خدا اعتماد و اطمينان كنيم. خوشبختي ما در گرو همين نكته است. خدا حتما دعاهاي خالصانه را جواب مي دهد. غير ممكن است كه خدا بين بنده هايش استثنا قائل شود. براي خدا نژاد و زبان و قوميت و مذهب مادرزادي بي اهميت است ؛ كافي است كه با او ارتباط برقرار كنيد. مشركين در داخل كشتي ميان موجهاي دريا گير مي افتند ، در اين حالت خالصانه از خدا نجات خويش را مي خواهند و خدا هم جوابشان را ميدهد. بعضي مردم به خدا اعتماد و اطمينان نمي كنند. بعضي مواقع خوشبختي در خانه شان را مي زند ، اما به علت طمع ، ترس و ... آن را پس مي زنند. او از خدا ميخواهد كه بچه اش شفا يابد ، اما همزمان از مقدسين خويش هم ميخواهد. اين نشان ميدهد كه او به خدا اعتماد نكرده است و به دعاي خويش و به خدا ايمان ندارد. او علاوه بر خدا به چيزها و جاهاي ديگر هم تكيه ميكند. اين نشانه خوبي براي دعاي غير خالصانه است. ايمان و اعتماد به خدا خيلي مهم است. براي درك بيشتر يك مثال ديگر مي زنم. ميگويند كه در يك جايي خشكسالي آمده بود ، فردي براي بارش باران از خدا طلب باران كرد. او آنقدر به خداي خويش ايمان داشت كه همزمان با دعا با خودش چتر برده بود. اين نشان از اخلاص او بود. چتر بردن او براي ريا نبود بلكه واقعا به خدا اطمينان داشت ؛ او اطمينان داشت كه خدا خواسته بندگانش را جواب ميدهد. خداي مهربان براي آرامش افرادي كه مستقيما از او ميخواهند ، ملائكه مي فرستد. ملائكه آرامش را براي اين افراد مي آورند. باور كنيد كارهاي خالصانه است كه جهان را درست ميكند. كسي كه به خدا اعتماد نكند يعني خالص نيست. بعضي مواقع فرد از خدا مي خواهد ، اما همزمان به چيزهاي ديگري هم تكيه مي كند. اين يعني عدم اخلاص. مثلا فرد از خدا مي خواهد كه آرامش را در زندگي به او بدهد. اما همزمان براي آرامش خويش از مال دنيا هم استفاده ميكند زيرا او به خدا ايمان ندارد و در كنار خدا به مال دنيا هم اطمينان كرده است. او براي آرامش خويش سعي در استفاده آخرين مدلها مي كند و به اين طريق عملا آرامش را از طريقي ديگر مي جويد.
[10:7] ان الذين لا يرجون لقاءنا ورضوا بالحيوة الدنيا واطمانوا بها والذين هم عن ءايتنا غفلون
[10:7] کساني که انتظار ديدار ما را ندارند و سرگرم اين زندگي دنيوي شده اند و با آن خوشنودند و نمي خواهند به مدارک ما توجه كنند؛
[22:11] ومن الناس من يعبد الله على حرف فان اصابه خير اطمان به وان اصابته فتنة انقلب على وجهه خسر الدنيا والاءخرة ذلك هو الخسران المبين
[22:11] در ميان مردم کسي هست که خدا را تحت شرايطي پرستش مي کند. اگر امور بر وفق مرادش پيش رود، راضي است، ولي چون گزندي به او برسد، چهره در هم مي كشد. پس او، دنيا و آخرت، هر دو را از دست مي دهد. چنين است باخت واقعي.
ميگويند كه يك كوهنوردي در قله اي بلند مشغول بالارفتن مي شود. در مه و كولاك گير ميكند. اما او بسيار سرسختانه از كوه مشغول بالارفتن مي شود. پايش ليز مي خورد و سقوط ميكند. اما طنابي كه دور كمر خود بسته است او را نجات ميدهد و بين آسمان و زمين معلق مي شود. به علت مه و كولاك جايي را نمي تواند ببيند. در اين حالت نميداند چكار كند. كوهنورد از خداي قادر توانا كمك ميخواهد. از خدا ميخواهد كه او را از اين مخمصه و مشكل نجات دهد. چون خواسته كوهنورد از ته دل بود ، خداي مهربان خواسته اش را جواب مي گويد و به صورتي به كوهنورد الهام مي شود كه راه نجات بريدن طناب است. اما كوهنورد در مورد بريدن طناب شك مي كند. فكر ميكند كه با بريدن طناب ، به دره سقوط مي كند. و همين جوري معلق در هوا مي ماند. چند روز بعد گروه نجات يك كوهنورد منجمد را معلق در هوا مي بينند كه يخ بسته است و فقط نيم متر با زمين فاصله دارد. خدا جواب دعاي او را داده بود ، اما او به خدا اعتماد نكرده بود. اگر او به خدا اعتماد كرده بود و طناب را مي بريد ، نجات پيدا ميكرد.
خداي مهربان در قرآن كاملش مثال زيبايي در اين مورد ميزند. بني اسرائيل به دستور خدا اعتماد نمي كنند و همين باعث شد كه سالها از اورشليم دور بمانند. ترس از غير خدا باعث عدم اجراي فرمان خدا شد. اين يعني عدم ايمان و اعتماد به خدا.
[2:58] واذ قلنا ادخلوا هذه القرية فكلوا منها حيث شئتم رغدا وادخلوا الباب سجدا وقولوا حطة نغفر لكم خطيكم وسنزيد المحسنين
[2:58] به ياد آوريد که گفتيم: "به اين شهر وارد شويد، جايي که هر قدر روزي بخواهيد، مي يابيد. فقط با تواضع از دروازه وارد شويد و با مردم خوش رفتار باشيد. سپس گناهانتان را مي بخشيم و بر پاداش پارسايان مي افزاييم."
[2:59] فبدل الذين ظلموا قولا غير الذي قيل لهم فانزلنا على الذين ظلموا رجزا من السماء بما كانوا يفسقون
[2:59] اما ستمكاران در ميان آنها، دستورات ديگرى را به جاى احكامى كه به آنها داده شده بود، انجام دادند. درنتيجه، ما بر متجاوزان به خاطر ستمكارى هايشان بلايى از آسمان فرو فرستاديم.
ما بايد به فرمانها و الهامهاي خدا اعتماد و اطمينان كنيم. خوشبختي ما در گرو همين نكته است. خدا حتما دعاهاي خالصانه را جواب مي دهد. غير ممكن است كه خدا بين بنده هايش استثنا قائل شود. براي خدا نژاد و زبان و قوميت و مذهب مادرزادي بي اهميت است ؛ كافي است كه با او ارتباط برقرار كنيد. مشركين در داخل كشتي ميان موجهاي دريا گير مي افتند ، در اين حالت خالصانه از خدا نجات خويش را مي خواهند و خدا هم جوابشان را ميدهد. بعضي مردم به خدا اعتماد و اطمينان نمي كنند. بعضي مواقع خوشبختي در خانه شان را مي زند ، اما به علت طمع ، ترس و ... آن را پس مي زنند. او از خدا ميخواهد كه بچه اش شفا يابد ، اما همزمان از مقدسين خويش هم ميخواهد. اين نشان ميدهد كه او به خدا اعتماد نكرده است و به دعاي خويش و به خدا ايمان ندارد. او علاوه بر خدا به چيزها و جاهاي ديگر هم تكيه ميكند. اين نشانه خوبي براي دعاي غير خالصانه است. ايمان و اعتماد به خدا خيلي مهم است. براي درك بيشتر يك مثال ديگر مي زنم. ميگويند كه در يك جايي خشكسالي آمده بود ، فردي براي بارش باران از خدا طلب باران كرد. او آنقدر به خداي خويش ايمان داشت كه همزمان با دعا با خودش چتر برده بود. اين نشان از اخلاص او بود. چتر بردن او براي ريا نبود بلكه واقعا به خدا اطمينان داشت ؛ او اطمينان داشت كه خدا خواسته بندگانش را جواب ميدهد. خداي مهربان براي آرامش افرادي كه مستقيما از او ميخواهند ، ملائكه مي فرستد. ملائكه آرامش را براي اين افراد مي آورند. باور كنيد كارهاي خالصانه است كه جهان را درست ميكند. كسي كه به خدا اعتماد نكند يعني خالص نيست. بعضي مواقع فرد از خدا مي خواهد ، اما همزمان به چيزهاي ديگري هم تكيه مي كند. اين يعني عدم اخلاص. مثلا فرد از خدا مي خواهد كه آرامش را در زندگي به او بدهد. اما همزمان براي آرامش خويش از مال دنيا هم استفاده ميكند زيرا او به خدا ايمان ندارد و در كنار خدا به مال دنيا هم اطمينان كرده است. او براي آرامش خويش سعي در استفاده آخرين مدلها مي كند و به اين طريق عملا آرامش را از طريقي ديگر مي جويد.
[10:7] ان الذين لا يرجون لقاءنا ورضوا بالحيوة الدنيا واطمانوا بها والذين هم عن ءايتنا غفلون
[10:7] کساني که انتظار ديدار ما را ندارند و سرگرم اين زندگي دنيوي شده اند و با آن خوشنودند و نمي خواهند به مدارک ما توجه كنند؛
[22:11] ومن الناس من يعبد الله على حرف فان اصابه خير اطمان به وان اصابته فتنة انقلب على وجهه خسر الدنيا والاءخرة ذلك هو الخسران المبين
[22:11] در ميان مردم کسي هست که خدا را تحت شرايطي پرستش مي کند. اگر امور بر وفق مرادش پيش رود، راضي است، ولي چون گزندي به او برسد، چهره در هم مي كشد. پس او، دنيا و آخرت، هر دو را از دست مي دهد. چنين است باخت واقعي.
0 توضيحات:
Post a Comment
<< Home